ماریا غائبی پناه؛ فرناز کشاورزی ارشدی
چکیده
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه سبک های عشق ورزی و تحریف های شناختی با طلاق عاطفی در زنان بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی زنان متاهل منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بودند که در دامنه سنی 35 الی 50 سال قرار داشتند. برای انجام این پژوهش، تعداد 150 نفر از طریق روش نمونه گیری دردسترس و براساس معیارهای ورود و ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه سبک های عشق ورزی و تحریف های شناختی با طلاق عاطفی در زنان بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی زنان متاهل منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بودند که در دامنه سنی 35 الی 50 سال قرار داشتند. برای انجام این پژوهش، تعداد 150 نفر از طریق روش نمونه گیری دردسترس و براساس معیارهای ورود و خروج انتخاب و از آنها خواسته شد نسبت به تکمیل پرسشنامههای طلاق عاطفی(EDQ)، مقیاس عشق استرنبرگ(SSL)، و تحریفهای شناختی بین فردی(ICDS) اقدام نمایند. در نهایت دادهها با روشهای همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که طلاق عاطفی با هرکدام از ابعاد سبکهای عشقورزی یعنی عشق صمیمانه، عشق شورآمیز و عشق متعهدانه رابطه منفی معنادار؛ و با هرکدام از ابعاد تحریفهای شناختی یعنی طرد در روابط بینفردی، انتظارات غیرواقعبینانه در روابط و سوءادراک در روابط بین فردی رابطه مثبت معنادار دارد. علاهبراین براساس نتایج دیگر پژوهش، از بین سبک های عشقورزی، "سبک متعهدانه"؛ و از بین تحریف های شناختی، "سوء ادراک در روابط بین فردی"، پیشبینیکننده معنادار طلاق عاطفی در زنان بودند. بنابراین مشاوران و درمانگران می توانند با ارائه مداخلات و آموزشهای به موقع و مناسب در زمینه سبکهای عشقورزی و تحریف های شناختی احتمال بروز طلاق عاطفی را در زنان کاهش دهند.